شناخت الگوهای رفتاری سیستم‌ها

محدودیت‌های رشد، انتقال فشار، و ظرفیت سازی

حسین رضازاده


تا اینجا با چند الگوی رفتار سیستم‌ها آشنا شدیم. الگوی اول محدودیت‌های رشد نام داشت. این الگو اشاره می‌کرد که وقتی یک سیستم از یک جنبه رشد می‌کند، این رشد تک بعدی نهایتاً رشد کل سیستم را محدود می‌کند. به عبارت دیگر در مقابل فرایندهای تقویتی (یا تشدید کننده)، فرایندهای تعادلی (یا مقاومت کننده) ظهور یافته و سرعت رشد را کاهش می‌دهند.
به منظور مدیریت بهینه تغییرات، سازمان‌ها و افراد می‌بایست همزمان با تقویت حلقه‌های تقویتی، به فکر تضعیف فرایندهای تعادلی باشند. به عبارت دیگر، همزمان با تقویت نیروهای خواهان تغییر، نیروهای مقاوم در برابر تغییر را تضعیف نمایند.
گفته شد که علت بسیاری از ناکامی‌ها در ایجاد تغییرات مثبت و پایدار، بی‌اعتنایی تصمیم گیران به قدرت حلقه‌های تعادلی بوده است. بنابراین برای ایجاد تغییرات موثر می‌بایست اقدامات جدیدی را مدنظر قرار دهیم و یا در هنجارها و پاداش‌ها تجدید نظر کنیم.

( بنابر اصل تعادل پویا یا هوستاسیس، سیستم های باز، همزمان با پویایی و رشد، به دنبال حفظ تعادل خود نیز هستند. بنابراین زمانی که در یک سیستم تعادل به هم می خورد، نیروهایی در سدد برگرداندن تعادل از دست رفته می باشند.)

الگوی شماره دو، انتقال مسئولیت و فشار نام داشت این الگو به اثرات مخرب و مسکن راهکارهای مقطعی ساده و کوتاه مدت و عدم حل ریشه‌ای مسائل اشاره می‌کرد. طبق این الگو، در برخورد با مسائل با دو فرایند یا حلقه تعادلی سر و کار داریم. یک حلقه به رفع عوارض و معلول‌ها می‌پردازد و اثرات سریع، مسکن و موقتی دارد. و حلقه دیگر که با تاخیر توام است، به راه حل‌های اساسی برای حل مسائل و مشکلات می‌پردازد، که بسیار کارا بوده می‌توان گفت تنها راه حل واقعی محسوب می‌شود.
نکته مهم اینکه معمولاً راهکار های مقطعی و ساده منجر به بروز عوارض جانبی و پیچیده‌تر شدن مسئله و سخت‌تر شدن به کارگیری راه حل‌های اساسی می‌شوند. (مثل پناه بردن به مواد مخدر برای حل مشکل استرس)
در سازمان‌ها شاهد هستیم که تمرکز بر راه حل‌های مقطعی، سبب انحراف از اهداف استراتژیک و تحلیل بردن موقعیت سازمان‌ها در بازار می‌گردد.
همچنین اشاره شد که تقویت پاسخ‌های اساسی به مسائل نیازمند نگرشی تاریخی و دراز مدت و وجود ارزش‌های مشترک در بین اعضای یک سازمان است.
همانطور که افراد معتاد به الکل، پس از پذیرفتن ضعف و سستی خود، قبول می‌کنند در گروه‌های درمانی حضور یابند. مدیران می‌بایست شجاعت بیان ناکارآمدی و مسکن بودن راه حل‌های موضعی را داشته باشند.
نکته مهم اینکه اتکا مدیران و سازمان‌ها به متخصصین منابع انسانی ستادی و یا مشاورین خارجی نیز می‌تواند نقش همان مسکن‌ها و راهکارهای مقطعی و موضعی را داشته، فلذا مدیران می‌بایست با کمک این مشاورین توان و مهارت خود را توسعه دهند، تا بتوانند سازمان را در هر زمان هدایت کنند.

یادداشت‌هایی از کتاب پنجمین فرمان:
الگوی سوم در تبیین رفتار سیستم‌ها را می‌توان رشد و کمبود ظرفیت سازی نامید. این الگو زمانی به کار می آید که یک بنگاه اقتصادی با محدودیت رشد در اثر کمبود سرمایه‌گذاری‌ها (مالی و …) مواجه شود. به عبارت کلی‌تر، هرگاه ظرفیت‌های یک بنگاه کمتر از میزان لازم برای ارضای کامل و مناسب نیازهای مشتریان باشد، صحبت از این الگو معنی‌دار خواهد بود. علامت مشخصه این الگو آن است که علیرغم تلاش و کوشش فراوان توانایی و استعداد رشد و توسعه از دست می‌رود و سیستم قادر به رشد مداوم پایا نمی‌باشد. (یک علامت مهم کمبود سرمایه‌گذاری)
تنش‌های مالی سرمایه‌گذاری پیشاپیش را مشکل یا ناممکن می‌سازد، حال آنکه تنش‌های مالی امروز ریشه در کمبود سرمایه‌گذاری گذشته دارد.
اگر دقیق‌تر شوید همچنین می‌توانید درون شرکت یا صنعت افت استانداردهای کیفیت را نیز مشاهده نمایید (منظور از کیفیت، تمام مواردی است که به مشتری ارتباط دارد مانند کیفیت محصولات، کیفیت خدمات، اعتبار و ثبات خدمات). کاهش سطح کیفیت محصولات و به طور کلی کیفیت (به معنی اخیر) نسبت به رقبا ناشی از عدم ظرفیت سازی به موقع و سرمایه‌گذاری کافی در جهت ارضای نیازمندی مشتریان و جلب رضایت آنان است. (ظرفیت سازی و یا سرمایه‌گذاری به معنی ایجاد و یا توسعه هرگونه ظرفیت فیزیکی، آموزش پرسنل یا بهبود ساختار سازمانی است). مشتریان ناراضی به سمت منابع دیگری برای رفع نیازهای خود می‌روند و اگر منابع دیگری موجود نبود مانند کاهش کلی سطح کیفیت در مجموعه صنایع آنگاه آنان مصرف خود را کاهش می‌دهند. کاهش تقاضا نشان دهنده عارضه عدم ارضا نیازهاست که خود سبب تقلیل منابع سرمایه‌گذاری می‌گردد و نهایتاً ظرفیت سازی کاهش می‌یابد

نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که معمولا فرسایش و تقلیب اهداف و کاهش رشد، به آهستگی و بسیار مخفی صورت می‌گیرد. همانطور که در مثال قورباغه در آب جوش اشاره شد، استانداردهای قورباغه برای تحمل درجه حرارت کم کم زایل می‌شود و در نتیجه ظرفیت و توان پاسخگویی آن به شرایط از میان می‌رود.
مدارسی که اجازه می‌دهند سطح کیفی تحصیل در آنها سقوط کند، نهایتاً مقبولیت و نفوذ خود را در میان مردم از دست می‌دهند. بیمارستان‌هایی که شهرتی در زمینه پرستاری و مراقبت خوب و دقیق از بیماران دارند با از دست دادن استانداردهای خود، نه تنها حسن سابقه را از دست می‌دهند، بلکه کارکنان خود را نیز مواجه با حجم کار زیاد و نامعقولی می‌سازند.

تمام تمامی هنر سیستمیک فکر کردن آن است که بتوان پویایی ساختارهای پیچیده و نهفته را در سازمان‌ها تشخیص داد.
در واقع ذات و اصل این تفکر شناختن و دیدن الگوها از پس حوادث مجزا و منفرد است. مشاهده جنگل به همان خوبی که درختان دیده می‌شوند. یافتن پاسخ‌های اساسی به مسائل در میان انبوه ماجراهایی که برای هر بنگاه رخ می‌دهد.